معنی زیر آب کسی را زدن

حل جدول

زیر آب کسی را زدن

‌کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن


برچشم کسی زدن

لوق


بردندان کسی زدن

نیب


آب زیر کاه

مثل شخص غیر قابل اعتماد

ضرب المثل فارسی

زیر آب کسی را زدن

‌کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن

لغت نامه دهخدا

آب زدن

آب زدن. [زَ دَ] (مص مرکب) آب افشاندن و پاشیدن، بچیزی یا بجایی.


بر آب زدن

بر آب زدن. [ب َ زَ دَ] (مص مرکب) داخل آب روان شدن و گذشتن. به آب روان بی پایاب درآمدن و عبور کردن. خویشتن را به آب رسانیدن. غرق کردن. (آنندراج):
یکچند در زهد چو احباب زدیم
آخر نقبی بگنج نایاب زدیم
تا شبهه ز تسبیح و ردا برخیزد
بردیم بمیخانه و بر آب زدیم.
خروشی (از آنندراج).
|| مخفی نماند که اطلاق زدن بر چیزی بمعنی خویشتن را رسانیدن بر آن چیز بسیار آمده در این صورت «بر» بمعنی «الی » و زدن بمعنی «رسانیدن » باشد یعنی خویشتن را به آب رسانیدم، پس: بر آب رسانیدن عبارت از اختیار کردن رندی و مستی بود. (آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

زیر آب

مجرائی است در ته مخزنهای آب که هنگام خالی کردن آب آنرا بگشایند


آب زدن

(مصدر) آب افشاندن بچیزی یا جائی آب پاشی کردن، فرو نشاندن آتش خشم تسکین دادن رام کردن.


آب زیر کاه

(اسم) آبی که در زیر خار و خاشاک پنهان ماند، کسی که در ظاهر خود را نیکو کار و خوش خلق نشان دهد و در باطن شرور و فتنه انگیز باشد، زیرکی که کارهای خود را پوشیده انجام دهد مکار حیله گر ‎- کنایه از فردی زرنگ وتودار. ‎، رواج و رونق مخفی ‎- خوبی و نیکی پوشیده.

فرهنگ معین

آب زیر کاه

آبی که در زیر خار و خاشاک پنهان ماند، (کن.) آدم زرنگ و موذی، مکار، حیله گر. [خوانش: (ص مر.)]


بر کسی زدن

به او اعتناء کردن، به او توجه کردن، یورش بردن، حمله کردن. [خوانش: (بَ. کَ. زَ دَ) (مص ل.)]

فارسی به ترکی

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

معادل ابجد

زیر آب کسی را زدن

572

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری